دولت چگونه باید اقتصاد را هدایت کند؟
فعلا؛ سوبسید
شرایط پیش رو را نمیشود به شکل دقیق تحلیل کرد. برخی مسائل باید اتفاق بیفتد تا بتوان در مورد آن تجربه بیشتر سخن گفت.

مثلث/ مجید رضا حریری: اما در مورد حضور آقای همتی، رئیس جدید بانک مرکزی و برنامههای جدید ارزی میتوان مسائلی را بیان کرد. اول اینکه ما پذیرفتهایم که در گذشته اشتباهاتی داشتهایم. پذیرش اشتباه جزو مسائل خوبی است که قبلا نبود و در مورد آن سخن گفته نمیشد، یعنی سابقهاش را نداریم. همین که اشتباه گذشته پذیرفته شده یک نمره مثبت است که باید به او بدهیم ولی به نظر میآید بهتر است که کسانی که آن موقع در مورد ارز 4200 هزار تومانی یا ارزی که به ارز جهانگیری معروف شد صحبت کردند، یعنی خود آقای رئیسجمهور یا آقای جهانگیری این اشتباه را بپذیرند و آنرا مورد ارزیابی قرار دهند و از ملت به خاطر اشتباهی که شده عذرخواهی کنند.
تصمیم به باقی ماندن دلار دولتی ۴۲۰۰ تومانی تا پایان فروردین ۹۸ برای کالاهای اساسی اگر یک ساختار منسجمی وجود داشته باشد – که البته معتقدم فعلا وجود ندارد – میتوان آن را مناسب دانست. یکی اینکه آیا کنترل آن عملی است؟ آقای همتی گفتند وزرای مربوطه مانند بهداشت، صنعت و جهاد کشاورزی قول دادهاند آن را عملی کنند. بعید میدانم با قول عملی شود؛ نظارت و کنترل آن واقعا سخت است. منطقیتر این است که ما همان کالاهای اساسی و ضروری را هم با ارز آزاد وارد کنیم و این سوبسید را به واردکنندگان ندهیم اما رقم آن را به طور مستقیم به مردم بدهیم به خصوص به هفت دهک ضعیفتر جامعه.
به نظر من اگر دولت قرار است که یک سوبسید یا رفتار حمایتی داشته باشد، این حمایت باید به مردم برسد. با یک محاسبه سرانگشتی، با پرداخت سوبسید مستقیم به جای سوبسید دولتی در مبدا واردات، یارانه فعلی را میتوان به سه تا پنج برابر رساند. اتفاق خوشی که پس از این موضوع میتواند رخ دهد این است که مردم این پول را به بازار آورده و کالا میخرند. به هر حال ما باید پیه یک تورم ۲۵ درصد را به تن خود بمالیم؛ چه بهتر که با این کار، زهر رکود را کم کنیم. این موضوع به یک عزمی احتیاج دارد. چون سابقه پرداخت سوبسید به طور مثال درمورد مرغ یا نان، سابقه خرابی بوده، سیاستگذار و مجری هم برای این کار دست و دلش میلرزد. به هر حال میتوان از همین تجربه پرایراد سوبسیدهای نقدی هم استفاده کرد.
هرکسی که طرفدار اقتصاد منطقی است، منطقا سوبسید را تشویق نمیکند اما الان در شرایط اضطرار هستیم. طبقات ضعیف جامعه به شدت آسیب میبینند و این آسیبپذیری، تولید و اشتغال ما را زیر سوال میبرد.
اینکه مقولهای به نام بازار را برای ارز به رسمیت شناختهاند، این نکته مثبتی است، ولی نکات منفی را هم در حال حاضر میشود ارزیابی کرد؛ یکی رانتی برای پتروشیمیها وجود دارد که تکلیفش معلوم نیست و نمیدانم میخواهند با پتروشیمیها چهکار کنند. ممکن است پتروشیمیها و سایر بنگاههای خصولتی، یعنی بهخصوص پتروشیمیها، چون تامینکننده مبلغ بزرگی از ارز در کشور هستند،اینها دارند خوراکشان را با دلار 3800 تومانی با دولت تسویه میکنند، بعد دلارشان را ببرند در بازار آزاد و بفروشند، این خیلی منطقی به نظر نمیآید. در این باره حداقل کار صحیح این است که یا از آنها تضمین بگیرند که قیمت خوراک را تسویه ریالی نکنند؛ یا اینکه تسویهاش بر اساس قیمتی باشد که ارزشان را در بازار میفروشند، یعنی قیمتی که در بازار آزاد اعلام میشود. یک خطر بزرگتری هم که وجود دارد که باعث شکست سیاست قبلی دولت شد، امتناع پتروشیمیها از عرضه روان و مستمر دلار در بازار بود. ما وقتی میگوییم قیمت ارز را بازار تعیین میکند، آن وقت بازار یک مشخصاتی دارد. شما اگر یک ترم اقتصادی یا یک کتاب اولیه پایه اقتصاد بخوانید، میگویند عرضه و تقاضا، یعنی این دو تا، پایه اصلی بازار را تشکیل میدهد. ما هرجا میگوییم بازار یا قیمت را به بازار میدهیم، داریم راجع به عرضه و تقاضا صحبت میکنیم. در کنار این چیزی وجود دارد بهنام انحصار
و شکست بازار.
وقتی که شما بیش از 80درصد ارزهایتان را که بخواهید در بازار دوم ارائه کنید، دست شرکتهایی است که یا دولتی هستند یا خصولتی، یعنی به هر حال مدیران دولتی بالا، بالای سر آن هستند، یعنی 80 درصد این بازی را چند ده شرکت دارند ادارهاش میکنند و 20 درصدش را چند هزار شرکت. زعفران، صنایع دستی، پوست و روده، پسته و خشکبار، اینها همه روی هم رفته میشوند هفت، هشت، ده میلیارد دلار و تا رقم 45 میلیارد دلار، الباقیاش صادرات غیرنفتی ما دست خصولتیهاست. حالا اگر این خصولتیها انحصای ارزی که به بازار عرضه میکنند را کم یا زیاد کنند، میتوانند قیمتی که خروجی آن بازار است را تغییر دهند، بالا ببرند یا پایین بیاورند. اینها چیزهایی است که باید هم هشدارش را داد و هم ایستاد که ببینیم به هر حال سیاستگذار راجع به آن فکر کرده است یا نه.
اما اینکه آیا این روند، روند امیدوارکنندهای است، بله نسبت به سه ماهه گذشته، روند مثبتی است. اینکه دلار دیگر قاچاق نباشد موضوع مهمی است. دلار قاچاق نباشد، با اینکه نظارت نباشد، دو موضوع است. ما نمیتوانیم بگوییم خرید و فروش ارز خارجی قاچاق است؛ این حرف درستی نیست، کما اینکه در سه ماه گذشته به آن عمل هم نشد. اما نمیتوانیم بگوییم که مساله غیرشفافی باشد؛ یعنی در هیچ جای دنیا مبادلات مالی غیرشفاف حق ندارد انجام شود، باید قابل پایش
و قابل نظارت باشد.
همچنین باید به روند شکلگیری و مسائلی که در بازار دوم وجود دارد باید توجه شود. معنی این بازار دوم چیست؟ ما از این به بعد دو بازار داریم. یک؛ بازاری که دولت ارز حاصل از نفتش را به کالاهای اساسی، یعنی کالاهای ضروری تخصیص میدهد و دو؛ بقیه که باید بروند در بازار آزاد که بازار دوم نام گرفته است. حالا مکانیزمهای نظارتی بر این بازار دوم خیلی مهم است، یعنی باید هر نوع سیاستگذاری ارز منجر به خروج سرمایه از کشور نشود، یعنی هر کسی که درآمد ارزی دارد، موظف باشد درآمد ارزیاش را داخل کشور برگرداند و دوم اینکه خرج قاچاق کالا نشود، یعنی ارز حاصل از صادرات، تامینکننده ارز برای قاچاقچیان نشود. اینها چیزهایی است که باید مکانیزمهایش تعریف بشود و چون تعریف نشده، الان نمیتوانیم راجع به آن نظر دهیم.
دیدگاه تان را بنویسید