توافق غیرمنتظره ایران و آمریکا در عصر تنش های بزرگ
مذاکره با شیطان بزرگ؛ توافق غیرمنتظره در عصر تشدید تنشها؟

در میان تنشهای ژئوپلیتیکی فزاینده، گفتوگوهای تازه میان ایالات متحده و ایران ممکن است پتانسیلی غیرمنتظره در خود داشته باشد. با وجود دههها خصومت، بحران اقتصادی ایران و تلاش رئیسجمهور آمریکا، دونالد ترامپ، برای کسب یک دستاورد دیپلماتیک ماندگار، میتواند شرایط لازم برای رسیدن به توافق را فراهم کند.
این روزها دوران طلایی دیپلماسی نیست. برقراری آتشبس چه برسد به صلحی پایدار میان روسیه و اوکراین همچنان دور از دسترس به نظر میرسد و در غزه هم نشانی از یک آتشبس بلندمدت نیست. تنها نقطه امیدبخش در صفحه شطرنج دیپلماسی جهانی ممکن است رابطه میان ایالات متحده و ایران باشد.
بله، درست خواندید: همان ایالات متحدهای که حاکمان بر ایران از زمان انقلاب اسلامی نزدیک به نیم قرن پیش آن را «شیطان بزرگ» خواندهاند. همان ایالات متحدهای که تا زمان سرنگونی شاه در سال ۱۹۷۹ از او حمایت میکرد. همان ایالات متحدهای که فقط پنج سال پیش سردار سلیمانی، فرمانده نیروی قدس ایران را به قتل رساند.
از سوی دیگر، ایران همان کشوری است که از اواخر سال ۱۹۷۹ تا سال ۱۹۸۱، به مدت ۴۴۴ روز، ۵۲ آمریکایی را گروگان گرفت. همان ایران که با حماس و حوثیهای یمن که به نیروهای آمریکایی حمله میکنند، متحد است. و همان ایرانی که ادعا شده است گزینههایی را برای ترور دونالد ترامپ و برخی اعضای دولت نخست او بررسی کرده است ادعایی که تهران صراحتا آن را رد کرده است.
دلیل تمایل به توافق چیست؟
پس، چرا ایران باید علاقهای به امضای توافقی جدید با ترامپی داشته باشد که در دوره نخست ریاستجمهوری خود، به طور یکجانبه از «برنامه جامع اقدام مشترک» (برجام) خارج شد؟
دو دلیل اصلی برای این موضوع وجود دارد. نخست اینکه، چنین توافقی میتواند به ایران کمک کند تا از حمله نظامی اسرائیل و/یا آمریکا جلوگیری کند تهدیدی که ایران ممکن است در برابر آن آمادگی لازم را نداشته باشد. با توجه به وضعیت دشوار اقتصادی، یک توافق جدید میتواند به رفع تحریمها و کاهش فشارهای سیاسی داخلی کمک کند.
اما این توافق چه سودی برای ترامپ دارد؟ او آشکارا به دنبال یک دستاورد بزرگ دیپلماتیک است. در دور نخست ریاستجمهوری خود تلاش کرد با کره شمالی به توافق برسد که ناکام ماند و تاکنون نیز در تلاشهایش برای پایان دادن به جنگهای اوکراین و غزه به نتیجهای نرسیده است. یک توافق هستهای با ایران ممکن است بهترین فرصت او باشد.
علاوه بر این، ترامپ به طور علنی وعده داده که اجازه نخواهد داد ایران در دوران ریاستجمهوری او به سلاح هستهای دست یابد. این موضوع فوریت زیادی برای غرب دارد، زیرا برنامه هستهای ایران به طور پیوسته در حال پیشرفت است.
بدون شک، دلایل راهبردی مهمی برای ترامپ وجود دارد تا در پی توافقی با ایران باشد. اگر دیپلماسی و اجبار نظامی هر دو شکست بخورند و ایران به گریز هستهای برسد، نتیجه میتواند آغاز یک رقابت تسلیحات هستهای در سراسر خاورمیانه باشد. افزون بر آن، متحدان غیر دولتیِ ایرانِ هستهای میتوانند با جسارت بیشتری عمل کنند.
پرسشهای بزرگ
با این حال، پیش از امضای هرگونه توافقی، به پرسشهای مهمی باید پاسخ داده شود. نخست، ایران اجازه خواهد داشت چه میزان مواد هستهای را حفظ یا تولید کند؟ به طور خاص، آیا اجازه خواهد داشت اورانیوم را غنیسازی کند یا اورانیوم غنیشده نگهدارد؟ و اگر چنین است، چه مقدار و تا چه سطحی؟
مسئله دوم به نظارت مربوط میشود. ایالات متحده چگونه اطمینان حاصل خواهد کرد که ایران به تعهدات خود پایبند است؟ و ایران، که بسته و به غرب بیاعتماد است، تا چه میزان حاضر خواهد شد دربها را به روی کارشناسان خارجی باز کند؟
مجموعه سوم پرسشها به دامنه توافق مربوط میشود. آیا توافق محدود به مواد هستهای خواهد بود یا سایر عناصر حیاتی نظیر اجزای بمب، موشکها، فعالیتهای آزمایشی یا حمایت ایران از متحدان منطقهای را نیز در بر خواهد گرفت؟
چهارم، مدت زمان توافق چگونه تعیین خواهد شد؟ آیا مانند برجام شامل بندهای غروب (تاریخ انقضا) خواهد بود یا بدون محدودیت زمانی تنظیم میشود؟ و نهایتاً، این توافق چه شکلی به خود خواهد گرفت؟ ایران ممکن است خواهان تضمینهایی شود مبنی بر اینکه ترامپ و جانشینان او از هر دو حزب، به این توافق پایبند خواهند ماند شاید با اصرار بر تأیید آن توسط کنگره آمریکا.
راهکار میانی
یک راهکار میانی وجود دارد که میتواند نیازهای هر دو طرف را تأمین کند. طبق این طرح، ایران اجازه خواهد داشت مقدار اندکی سوخت هستهای با غنای پایین و صرفاً برای مقاصد غیرنظامی نگهداری کند. نظارتهای خارجی گستردهای برقرار خواهد شد. در مقابل، بخشی از تحریمها برداشته خواهد شد، و اگر توافق حوزههای بیشتری را دربر گیرد، امکان برداشتن تحریمهای بیشتر نیز وجود خواهد داشت. توافق میتواند بدون تاریخ انقضا باشد یا مثلاً تا سال ۲۰۵۰ یا بیشتر تمدید شود. کنگره آمریکا و مجلس ایران باید این توافق را تصویب کنند.
چنین نتیجهای نه تنها روند پیشرفت برنامه هستهای ایران را متوقف میکند، بلکه آن را به عقب بر میگرداند. همزمان، ایران میتواند بگوید که گزینه هستهای خود را حفظ کرده و در عین حال از منافع اقتصادی بهرهمند شده است. این توافق احتمالاً در میان بخش عمدهای از مردم ایران که خواهان بهبود سطح زندگی و کاهش انزوای بینالمللی هستند، با استقبال روبهرو خواهد شد.
مهمتر از همه، مقامات ایران به شدت به حفظ نظامی که در پی انقلاب ۱۹۷۹ ایجاد شد، پایبنداند. همین هدف، در گذشته نیز منجر به تغییرات عمده در سیاست ایران شده بود: در سال ۱۹۸۸، آیتالله روحالله خمینی، بدون دستیابی به پیروزی، به پایان جنگ با عراق رضایت داد - تصمیمی که خود آن را به نوشیدن جام زهر تشبیه کرد. اکنون نیز ممکن است همین منطق به کار گرفته شود.
از سوی دیگر، ترامپ میتواند مدعی شود توافقی جامعتر و بادوامتر از توافقی که قبلاً آن را کنار گذاشته بود، به دست آورده است. بیشک، برخی در اسرائیل و آمریکا اعتراض خواهند کرد که ترامپ امتیازات زیادی داده است، اما جناحهای سیاسی همسو با او به اندازهای قدرتمند هستند که بتوانند این روند را پیش ببرند. افزون بر آن، چنین توافقی به ترامپ اجازه میدهد از گرفتار شدن در درگیریهای نظامی جدید پرهیز کند.
روابط آمریکا و ایران اکنون در یک نقطه حساس قرار گرفته است. ایالات متحده در اوایل دهه ۱۹۹۰ نیز با وضعیتی مشابه روبهرو بود: زمانی که فرصت حمله به تأسیسات هستهای کره شمالی را داشت اما در نهایت، به دلیل نگرانی از واکنش کره شمالی به حمله و احتمال تهاجم به کره جنوبی - جایی که دهها هزار نیروی آمریکایی مستقر بودند - از این اقدام صرفنظر کرد.
پس از حملات ۷ اکتبر شاید ایران تهدیدی همسطح با کره شمالی آن زمان محسوب نشود. با این حال، ترامپ ممکن است از به آزمون گذاشتن این ارزیابی اکراه داشته باشد، چراکه ایران گزینههایی دارد و میتواند با بالا بردن قیمت نفت، موجب افزایش تورم و کند شدن رشد اقتصادی شود. همین همگرایی خطرات و منافع است که وضعیت کنونی را به طرز شگفتانگیزی برای یک موفقیت دیپلماتیک مستعد کرده است.
اکوایران
دیدگاه تان را بنویسید